درآمدی بر حقوق بینالملل انتقادی
دوره 1، شماره 2، 1400، صفحات 11 - 34
نویسندگان : حسین فراستخواه *
چکیده :
برخلاف آنچه ممکن است در بادی امر به نظر برسد، حقوق بینالملل انتقادی روایت بینالمللی از مطالعات حقوقی انتقادی نیست. با این حال، مطالعات حقوقی انتقادی در کنار نقدهای جهانی بر لیبرالیسم، سهمی مؤثر در تکوین نظریۀ حقوق بینالملل انتقادی داشتهاند. مقالۀ حاضر، با هدف تبیین مفهومی موسع از حقوق بینالملل انتقادی، بر آن است تا نشان دهد که هر رهیافتی به حقوق بینالملل، که از طریق به پرسش کشیدن و بازخوانی نظام عقیدتی و رویههای آن، در صدد دریچهگشایی سیاست و نشان دادن ناهماهنگی میان وعدهها و غایات حقوق بینالملل و واقعیت موجود روابط بینالمللی، یا به عبارتی فاصلۀ میان وضع موجود و وضع مطلوبِ نظم حقوقی بینالمللی باشد، و این ناهماهنگی را به محدودیتِ ساختار یا نحوۀ عملکرد نظام حقوق بینالملل ارجاع دهد و با ارائۀ برنامههایی در صدد تغییر یا تجدید ارزشها، ساختار یا عملکرد این نظام برآید، به طور کلی از یک ظرفیت انتقادی بالقوه برخوردار است. مروری بر شاخصترین نمونههای رهیافتهای انتقادی در مطالعات حقوق بینالملل و بررسی مدعاهای بنیادین آنها، در کنار بیان اهم انتقادات مطرحشده بر آنها، در مجموع نشان میدهد که رهیافت انتقادی با تأکید بر طرح مسئله به جای حل مسئله و توجه مضاعف به نقش آموزههای برجستهترین صاحبنظران حقوق بینالملل، ظرفیتهای وسیعی برای توسعۀ تدریجی و مترقیانۀ حقوق بینالملل پیش مینهد و از طریق مقابله با سیاستزدایی از حقوق بینالملل، در جستوجوی مشارکتی فعالتر در صورتبندی نظم حقوقی جهانی برمیآید. از چنین منظری، رهیافت انتقادی معرفتی است به سوی امید، پویایی و تکامل.
برخلاف آنچه ممکن است در بادی امر به نظر برسد، حقوق بینالملل انتقادی روایت بینالمللی از مطالعات حقوقی انتقادی نیست. با این حال، مطالعات حقوقی انتقادی در کنار نقدهای جهانی بر لیبرالیسم، سهمی مؤثر در تکوین نظریۀ حقوق بینالملل انتقادی داشتهاند. مقالۀ حاضر، با هدف تبیین مفهومی موسع از حقوق بینالملل انتقادی، بر آن است تا نشان دهد که هر رهیافتی به حقوق بینالملل، که از طریق به پرسش کشیدن و بازخوانی نظام عقیدتی و رویههای آن، در صدد دریچهگشایی سیاست و نشان دادن ناهماهنگی میان وعدهها و غایات حقوق بینالملل و واقعیت موجود روابط بینالمللی، یا به عبارتی فاصلۀ میان وضع موجود و وضع مطلوبِ نظم حقوقی بینالمللی باشد، و این ناهماهنگی را به محدودیتِ ساختار یا نحوۀ عملکرد نظام حقوق بینالملل ارجاع دهد و با ارائۀ برنامههایی در صدد تغییر یا تجدید ارزشها، ساختار یا عملکرد این نظام برآید، به طور کلی از یک ظرفیت انتقادی بالقوه برخوردار است. مروری بر شاخصترین نمونههای رهیافتهای انتقادی در مطالعات حقوق بینالملل و بررسی مدعاهای بنیادین آنها، در کنار بیان اهم انتقادات مطرحشده بر آنها، در مجموع نشان میدهد که رهیافت انتقادی با تأکید بر طرح مسئله به جای حل مسئله و توجه مضاعف به نقش آموزههای برجستهترین صاحبنظران حقوق بینالملل، ظرفیتهای وسیعی برای توسعۀ تدریجی و مترقیانۀ حقوق بینالملل پیش مینهد و از طریق مقابله با سیاستزدایی از حقوق بینالملل، در جستوجوی مشارکتی فعالتر در صورتبندی نظم حقوقی جهانی برمیآید. از چنین منظری، رهیافت انتقادی معرفتی است به سوی امید، پویایی و تکامل.
کلمات کلیدی :
مطالعات حقوقی انتقادی، لیبرالیسم، فرمالیسم، اصالت عین، پساواقعگرایی، جریان جدید، رویکردهای جهان سوم به حقوق بینالملل
مطالعات حقوقی انتقادی، لیبرالیسم، فرمالیسم، اصالت عین، پساواقعگرایی، جریان جدید، رویکردهای جهان سوم به حقوق بینالملل
مشاهده مقاله
97
دانلود
0
تاریخ دریافت
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
تاریخ ریوایز
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
تاریخ پذیرش
۱۵ آذر ۱۴۰۰